اولین برف بازی عسلکم!!!
امسال خیلی زمستون سردی نبود و برف زیادی نبارید اما روز هفدهم اسفند ماه که اسمون حسابی دلش پر بود خودش رو با سفید پوش کردن زمین خالی کرد و یک روز برفی قشنگ برای ما درست کرد... مرسی خدا جون از این همه نعمت روزی که برف میبارید وقت واکسن یک سالگیت بود عزیزم و هر چقدر که مامانی بنده خدا اصرار کرد که نریم بیرون تا یوقت سرما نخوری من قبول نکردم و شما رو بردم تو برف بیرون . بعد از واکسن یکم با مامانی قدم زدیم و شما هم که خیلی تعجب کرده بودی از دیدن برف هی سعی میکردی که بگیری تو دستت اما تا میرسید به دستت زودی اب میشد و شما هم مثلا اب میخوردی اخه عسل من با این کارات که منو دیوونه میکنی... خلاصه که رسیدیم خونه و بعد...
نویسنده :
مامان ندا
16:17